دوستان خدا همیشه سر در گرو دوست میگذارند و سعی میکنند تا بیشتر به رضایت خداوند فکر کنند تا رضایت خلق خدا. رضایت خداوند هم در شاد کردن دل مردمی است که لیاقت بندگی او را دارند. سخت زندگی کردن و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات کار آنان بود. زندگی در روستا هم به این سختی اضافه میکرد. حسین در روستای چناس از توابع شهرستان شازند زندگی میکرد. مردمانی ولایتمدار و عاشق اهلبیت(علیهم السلام) داشت. این ارادت ویژه به اهلبیت(علیهم السلام) از اهالی روستا مردمانی ساخته بود که زندگیشان را با زندگی اهلبیت(علیهم السلام) مطابقت میدادند و سپری میکردند. او در دهمین روز از مردادماه سال 1340 در خانوادهای مذهبی و متدین، دیده به جهان هستی گشود. مهربانی را از خانواده و از اهالی روستا یاد گرفته بود. پسری پر انرژی و فعال بود و سعی داشت تا در کمکحال خانوادهای باشد که با کشاورزی و با سختی روزگار میگذراندند. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند. سپس درس را رها کرد و برای کمک به اقتصاد خانواده به کارگری رفت و سعی میکرد در شهرها و روستاهای مختلف حضور یابد و کار کند. زمان ازدواجش که رسید با همسری مؤمنه ازدواج کرد. ثمرهی این وصلت شیرین تنها پسری بود به نام فرهاد که زندگی را با تولدش برای آن دو شیرینتر کرد.
جنگ آغاز شده بود و او میخواست تا خدمت سربازیاش را در زمان جنگ بگذراند. خانه و زندگی را رها کرد و به یگان دریایی خرمشهر پیوست و از همین طریق هم در جبهه حضور یافت. در مدت زمانی که جبهه بود نشان داد که از دریادلان و سلحشوران است و مردانه در برابر دشمنی که وحشیانه به خاک و وطنش هجوم آورده بود ایستادگی کرد تا سرانجام در بیست و نهمین روز از بهمنماه سال 1361 در خرمشهر به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در روستای چناس به خاک سپردند.